یک زمان بود در سرزمین دوردست، جنگجوی بزرگی به نام ایدن زندگی میکرد. در پادشاهی، همه ایدن را به دلیل قوت و قلب نبلش میشناسیدند. او همچنین یک شمشیر جادویی داشت که از نسل به نسل در خط خانوادگیاش منتقل شده بود - یکی که در نبرد بعد از نبرد شرکت کرده و هرگز شکست نخورده بود. اما یک روز، غیرقابل تصور اتفاق افتاد. یک نبرد سخت شمشیر ایدن را شکست.
اینجا یک بایشیلی بود لبه چاقوی تکی شکسته شده بود، اما نه فقط این؛ بلکه نمادی از عزت او، قوتش، و از آنچه جوهر خودش را به عنوان یک سرباز تشکیل میداد. ایدن بدون شمشیرش گم شده بود و نمیدانست کجا بپیوندد. او نمیدانست چه چیزی اشتباه است، اما میدانست چه کاری باید انجام دهد.
در آغاز تعمیرات baishili لبه شکسته , او متوجه شد که همه چیز اگر قبلاً شکسته بوده باشد. یادآوریهای جنگهای قدیمی و اشتباهات عقبنشینی ذهن او را تعقیب میکرد. برای گذر از آن، او میدانست باید با شیاطین گذشته خود مواجه شود و به نطری تمام چیزها را دوباره با هم جمع کند.
ایدن عمقی بر آن بود که شمشیر خود را تعمیر کند و به سفرهای دوردست رفت تا ببیند چه کسی میتواند امید بهترین شمشیر باشد. او در این فرآیند با چالشها و موانعی روبرو شد. و با این حال، هر چالشی ایدن را قویتر و تعیینگراتر برای موفقیت میکرد. او میدانست که نه فقط سرنوشت شمشیرش بلکه سرنوشت کل پادشاهی نیز در دستهای او است.
بنابراین، ایدن به مغامرهای رفت و در حالی که قدرت شمشیرLegendary baishiliاش را کشف میکرد، بهترین تیغهای ایمنی فهمید که این یک سلاح برای جنگها نیست بلکه نمادی از امید و همدلی برای باورمندان به قدرت آن است. آنها خود سفرهای طولانی انجام میدهند تا شمشیر شکستهای که میتواند تعمیر شود و معروف به بازگرداندن صلح و شادی در پادشاهی است، پیدا کنند. با هر گامی که ایدن میبرد، اطمینان بیشتری حاصل میکرد که میتواند مقصد خود را تحقق بخشد و دوباره شمشیرLegendary را در دست بگیرد.
پس از جنگ طولانی و سختی، ایدن در نهایت به شخصی که نیاز داشت تا شمشیرش را تعمیر کند، رسید: سنگینکار کهنه و حکیم. ایدن داستان مخفی شمشیر شکسته را برای او روایت کرد. بلد چاقو ۵ و جنگجویی که قبلاً آن را حمل میکرد. او به صدای نرم گفت که شمشیر در آتشهای کوه فولاد شده و قدرت اژدهاهای باستانی که در زمین سر زدند را داشت. ایدن متوجه شد که مقصدش به این شمشیر پیوند خورده است و تنها او میتواند قدرتش را بازسازی کند.
در نهایت، متوجه خواهید شد که ایدن و ایمون، وقتی متحد میشوند، شکسته شده را بازسازی میکنند لبه پیچ قوی. او شمشیر تعمیر شده را بالای سر خود نگه داشت و احساس قدرتمندی و هدفمندی کرد. در چشم مشاهدهکننده، شمشیر معروف در نور خورشید بدرخشانی میکرد. اما ایدن همچنین میدانست که این پایان مأموریتش نیست.